درسگفتار تنهایی آنلاین
(جلسه دوم - 1404/07/13)
(1) مقدمه
در جلسۀ قبل ابتدا بر این نکته دست گذاشتم که تنهایی از جهات مختلف میتوان مورد توجه قرار گیرد و یکی از جهات البته دیدن تنهایی به مثابۀ یک احساس یا عاطفه است. از این لحاظ همۀ احکامی که در مورد احساسها موجودند چون تمایز آنها از افکار و نیازها و تقسیم آنها به احساسهای بسیط و مرکب و طبیعی و مهندسی شده در مورد احساس تنهایی هم برقرارند. در ادامه من 15 معنا از تنهایی را از هم جدا کردم تا اولاً نشان دهم تنهایی تا چه اندازه معانی متفاوتی را برمیتابد و ثانیاً هر کدام چه نسبتی با شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین برقرار میکند. علاوه بر این، این شقوق نشان میدهند که ما میتوانیم از جنبههای سلبی و ایجابی مفهوم تنهایی سخن بگوییم.
معروفترین و احتمالاً واضحترین نوع تنهایی تنهایی، تنهایی اجتماعی است. حس و درک اینکه من از دیگران جدا هستم. در این معنا - که میتوان بدان انزوای فیزیکی و اجتماعی هم گفت - تنهایی به مثابۀ فاصلۀ مادی و فیزیکی است که میان من و دیگر انسانها و موجودات و البته اشیای دیگر به وجود میآید.
معنای دیگر تنهایی این است که من حس میکنم انسانهای دیگر مرا فراموش کردهاند یا فراموش خواهند کرد. من در ذهن و زبان دیگران جایی ندارم. زندگی من و وجود من برای دیگران ارج و اهمیتی ندارد و من اولویت زندگی آنها نیستم.
معنای دیگر این است که نه تنها دیگران مرا فراموش کردهاند بلکه تنها زمانی مرا به یاد میآورند که من باید کاری برای آنها انجام دهم. دوستی با افراد که مرا از تنهایی میراند به خاطر منفعت آن ها است و اگر این منفعت برطرف شود آنها با من قطع رابطه میکنند.
معنای چهارم تنهایی، با مسئولیت نسبت به همۀ کارها و افکار من پیوند برقرار میکند. ما معنای تنهایی را در هنگام مسئولیتهایمان بهتر و بیشتر درک میکنیم.
معنای پنجم تنهایی این است که هیچ کس فهم و درکی از مسایلی که بر من میرود ندارد. دیگران با توجه به دغدغههای خودشان مرا قضاوت میکنند و از فهم و شنیدن مسایل من عاجز هستند.
معنای ششم تا هشتم تنهایی در فقدان رابطۀ دوستی و عشق خود را نشان میدهد. بر طبق سنت فکری یونانی، دوستی و عشق هم میتواند به معنای عشق عاطفی – اروتیک باشد، هم به معنای دوستی بر اساس علایق مشترک، و هم به معنای دوست داشتن نوع بشر. بر طبق این معنای تنهایی، ما شریک عاطفی یا دوست نداریم یا مبنایی نداریم که بتوانیم همۀ انسانها را دوست داشته باشیم.
معنای نهم تنهایی یعنی خلوتی که ما بدان نیاز داریم. معنای درست در انگلیسی برای این نوع تنهایی (Solitude) است. لحظاتی در زندگی ما هستند که ما فارغ از هر تعلق و فکری میتوانیم به موضوعاتی مشخص که مورد علاقۀ ما هستند عطف توجه داشته باشند.
نوع دهم از تنهایی به تنهایی ناشی از دست دادن عزیزانمان برمیگردد که ما را به سوگ مینشانند و ما به جهت از دست دادن آنها به هر جهت احساس تنهایی میکنیم.
نوع یازدهم تنهایی، تنهاییای است که فرد از جا و کسی دور افتاده است. کسی که مهاجر است از وطنش دور افتاده است. کسی که از معشوق دور افتاده است نیز این حس از تنهایی را تجربه میکند. این تجربه، تجربۀ هجران هم میتواند نام بگیرد که ما از اصل خودمان دور افتادهایم.
نوع دوازدهم تنهایی، احساس در زندان بودن و در بند بودن است که با احساس فراق فرق دارد. فرق است میان کسی که از اصل خود دور افتاده است و کسی که در جایی اسیر و زندانی شده است.
نوع سیزدهم تنهایی ، به اهمیت حریم خصوصی (Privacy) فرد بر میگردد. ما همه نیاز داریم به جهت یک نیاز بنیادین ، وقتی را فارغ از فعالیتها و مسئولیتهای اجتماعی به حریم خصوصی خویش پناه بریم و آن را با کسی یا خودمان تقسیم کنیم. این فرد میتواند شریک عاطفی یا عضوی از خانواده باشد.
نوع چهاردهم تنهایی این است که انسان احساس کند با دیگرانی در ارتباط نیست بلکه با تودههای انسانی در ارتباط است.
نوع پانزدهم و آخر تنهایی تنهایی به مثابۀ ملال ( Burdone) است. در اینجا تمایز میان نیاز و ملال روشنگر است. ملال مبتنی بر چیزهایی است که میخواهیم اما نداریم اما ملال اینگونه تعریف میشود که اموری را که داریم نمیخواهیم. به دلایل مختلف که در جلسۀ بعد شرحش را خواهم داد این ملال در شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین بیشتر حس میشود.
به این فهرست میتوان مواردی دیگر را هم اضافه کرد اما همین فهرست پانزده گانه هم میتواند تصویری خوب از انواع تنهایی – چه مثبت و چه منفی – را به ما نشان دهد. علاوه بر این، این نکته را اضافه کنم که برای برخی از وجوه تنهایی آزمونهایی هم وجود دارند که میتوانند لااقل برخی از شاخصهای تنهایی را به ما نشان دهند.
با برجسته کردن این انواع تنهایی میخواهم بر این نکته دست بگذارم که میتوانیم از عصر تنهایی یا نسل تنهایی مانند نسل مضطرب و عصر اضطراب یاد کنیم. در اینجا به آثار و کتابهایی زیادی توجه دارم که با تکیه بر اضطراب در دنیای جدید نگاشته شدهاند و من در درسگفتار اضطراب آنلاین به برخی از آنها اشاره کردم.
(2) شبکههای اجتماعی چیستند؟ آنلاین به چه معنا است؟
ما با مصادیق مختلف شبکههای اجتماعی چون: فیسبوک و توییتر و لینکدین و یوتیوب و تلگرام و کلاب هاوس و تیک تاک که به یک معنا پلتفورمهای مختلف شبکههای اجتماعی هستند آشنا هستیم. با این همه، تعریف این مفهوم، اینکه شبکههای اجتماعی چه شاخصهای ایجابی و سلبی دارند کاری آسان نیست. بهخصوص به این دلیل که هر روز شاهد بروز و نمود انواعی جدید از شبکههای اجتماعی هستیم. هریک از این مصادیق و کارکردهای متفاوتی که دارند، تعریف شبکههای اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهند و ما را وا میدارند که در تعریف خود تجدید نظر کنیم. مجسم کنید که بر تصویر محور بودن شبکههای اجتماعی دست بگذاریم. در این بستر، ناگزیر هستیم هنگامی که از پادکست یا کلاب هاوس سخن میگوییم این شاخص را نادیده بگیریم یا اشاره کنیم همۀ شبکههای اجتماعی واجد این خصیصه نیستند. با این همه شاید بتوانیم بر شاخصهایی برای تعریف شبکههای اجتماعی دست گذاریم: همۀ اینها آنلاین هستند و نیاز به اکانتی برای ارتباط دارند. ارتباط در شبکههای اجتماعی با اکانتهایی که با هم در ارتباط هستند تعریف میشوند. با این تعریف از شبکههای اجتماعی، باید به یاد داشته باشیم که این مفهوم بسیار جدید است. فرهنگ لغت مرین وبستر شبکههای اجتماعی را چنین تعریف میکند: اشکالی از ارتباطهای الکترونیکی از طریق اینترنت که از طریق آن کاربران جمعهای مجازی را به وجود میآورند تا اطلاعات و اندیشهها و دیگر محتویات مورد نظر خود را به اشتراک بگذارند.
در مورد اینکه این شبکههای از چه زمانی شروع به فعالیت کردند نظرات و رویکردهای متفاوتی موجود هستند. به طبق یکی از این دیدگاهها، در واقع در سال 1997 بود که یک وبسایت شبکههای اجتماعی با نام سیکس دیگریز (Six Degrees) شروع به کار کرد که میتوانست آکانتی درست کند، فهرستی از دوستان و تواناییهای آنها را ارایه نماید و پیام بین آنها برقرار کند. با این تلقی و بر این بستر، شبکههای اجتماعی به معنای متعارف امروزیاش در سال 2003 به صورت جدیدی با می اسپیس (Myspace) پیدا کرد که قابلیتهای زیادی را در خود نهفته داشت، مانند وبلاگ نویسی و انتخاب هشت دوست برتر و انتخاب موسیقی و تصویر برای پروفایل. این پلتفرم از سال 2003 قدرت برتر بود تا اینکه فیسبوک در سال 2008 به صورت رسمی آغاز به کار کرد. برخی از تحولات مربوط به رشد فیس بوک در فیلم معروف دیوید فینچر با عنوان شبکههای اجتماعی که به یک معنا منوط به آغاز فعالیتهای فیسبوک و زاکربرگ در آن است به نمایش درآمدهاند. این شبکهها بعد از آنکه از رایانهها به تلفنهای هوشمند در قالب اپلیکیشنهای مختلف منتقل شدند بهسرعت به یکی از مهمترین منابع ارجاعی بشر مبدل شدند. در این فضا است که یکی از مهمترین پرسشها این است که نسل بعدی شبکههای اجتماعی چهها هستند و ادعای بیجایی نیست اگر ابراز کنیم رقابتهایی باورنکردنی در این زمینه هماکنون در جریان است. این رقابت البته مبتنی بر این درک شکل میگیرد که آنکه بتوان در این زمینه پیروز شود از شهرت و قدرت و معرفت و ثروت بیشتری بهرهمند خواهد بود و همین اهمیت و موقعیت کمنظیر شبکههای اجتماعی در زمانۀ ما بهوضوح نشان میدهند.
بر طبق یک رویکرد دیگر، شبکههای اجتماعی از دهۀ 1950 شروع به فعالیت کردهاند. ما باید دورۀ اول را از دهۀ 1950 تا 1990 بدانیم دورهای که بدان دوره پریکینگ (The Phreaking Era) هم میگویند. این اصطلاح به افرادی اشارت دارد که وقت آزاد خود را با فعالیتهای مرتبط با سیستمهای ارتباطات از راه دور صرف میکردند. شاید نزدیکترین اصطلاح همکنون به این اصطلاح اصطلاح هکرها است که هماکنون مفهومی جاافتاده در گسترۀ علوم ارتباطات و اطلاعات است که از سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطاتی استفاده میکنند تا به اطلاعات کاربران به جهت مقاصد خاصی دسترسی داشته باشند. داستانهای جالبی در پس پشت کارهای این افراد وجود دارد که در این جا مجال بسط آنها نیست اما تا همین اندازه میتوان گفت که آنها جعبههایی را طراحی کردند و ساختند که به آنها اجازۀ دسترسی به سیستم تماس تلفنی مجانی را میداد و به معنایی دیگر بر سیستم تلفنی و تماس تلفنی نظارت و کنترل داشتند. نقطۀ عطف دیگر در ششم آگوست 1991 رخ داد که شبکۀ گستردۀ جهانی ( The World Wide Web) که پیش از این در اختیارها نهادهای مشخصی چون: نهادهای دانشگاهی و نظامی و دولتی بود در دسترس عمومی قرار گرفت.
این دو گام اساسی، فضا را برای نضج گرفتن و رشد کردن شبکههای اجتماع فراهم کردند که اولین آنها البته classmate.com و Sixdegrees.com هستند. در مورد دومی قبلتر در همین جلسه سخنی کوتاه گفتم اما classmate.com است که هماکنون در حدود 40 میلیون اکانت دارد که فضایی است برای ارتباط دوستان و همکاران و همکلاسییان و نقشی مهم در مشهور کردن افراد در آمریکا در دهۀ 1900 بر عهده داشته است.
شبکههای اجتماعی در میان تأثیرهای گسترده و مهمی که در همۀ عرصههای فردی و جمعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی از خود برجای گذاشتهاند سرمنشای برخی از اختلالهای روانی هم بوده و هستند که در این درسگفتار میخواهیم نسبت آنها را با بحث تنهایی به بررسی بنشینیم. در این میان من بیش از هر چیز به رشد روزافزون شبکههای اجتماعی بعد از 2013 توجه داریم که گوشیهای هوشمند رشدی اعجاب برانگیز پیدا کرده و همه وجوه زندگی ما را از خود متأثر کردهاند. بیشتر کاربران شبکههای اجتماعی را جوانان از هجده سال تا افراد 34 ساله تشکل میدهند. اما پیش ورود به بحث باید مشخص کنیم چه معانیای از تنهایی آنلاین را مدنظر داریم.
(3) تنهایی آنلاین چیست؟
مبتنی بر آنچه رفت میتوان گفت که معانیای از تنهایی موجودند که در بحث تنهای آنلاین قابلیت مطرح شدن دارند. شبکههای اجتماعی مانند انواع تکنولوژیهای دیگر نسبتی هستیشناسی با انسان به وجود میآورند که آگاهی ما را از خودمان، دیگران و جهان تغییر میدهند و بنابراین انواع احساسهای ما را از جمله احساسهای تنهایی را از خود متأثر میکنند. چه این تنهایی از نوع فاصله بدن ها باشند و چه تنهایی که از فقدان امر خصوصی و حریم شخصی به وجود میآیند. چه تنهایی که با حس دور افتادن از خود در پیوند است و چه تنهاییای که از درک نشدن از سوی دیگران ناشی میشود. در این جلسه و جلسۀ آتی در مورد این انواع تنهایی آنلاین سخن میرانم و در جلسۀ چهارم (آخر) هم به برخی از راهحلهایی اشاره میکنم که برای مدیریت این انواع تنهایی آنلاین لازم هستند.
مشخص است که با برجسته کردن انواع تنهایی - چه از نوع سلبی و چه از نوع ایچابی - من درصدد هستم نشان دهم نه تنها فضای آنلاین با تعاریفی از تنهایی ما را تنهاتر میکنند که با معانی دیگر تنهایی را از ما میگیرند. به طور مثال آنها این توان را دارند که انزوای اجتماعی را دامن بزنند اما از سوی دیگر این قابلیت را دارند که خلوت ما را به چنگ بیاورند و ما را از آن محروم کنند. به این نکته در این جلسه اشاره خواهم کرد.
(4) انزوای آنلاین
در هنگام بحث در مورد انواع تنهایی به این نکته اشاره کردم که اولین نوع تنهایی، تنهایی اجتماعی است. حس و درک اینکه من از دیگران جدا هستم. در این معنا - که میتوان بدان انزوای فیزیکی و اجتماعی هم گفت - تنهایی به مثابۀ فاصلۀ مادی و فیزیکی است که میان من و دیگر انسانها و موجودات و البته اشیای دیگر به وجود میآید. من زمان و مکانی را اشغال کردهام که اگر افراد دیگر در زمان واحد از من دور باشند - با هر معنایی که من از این دوری دارم و حس میکنم - به خودم به عنوان فردی تنها در آن زمان اطلاق میکنم. این معنا از تنهایی در شبکههای مجازی به وفور خود را نشان میدهد. من در جایی هستم و این من فاصلۀ معناداری با کاربران دیگر که من با آنها در ارتباط هستند از آن خود میکند. این اولین احساس تنهایی است که جسم ما در فاصلۀ معناداری از انسانهای دیگر قرار دارد. پژوهشهای زیادی نشان میدهند رشد شکبههای اجتماعی و تلفنهای هوشمند به شکل معناداری از روابط اجتماعی ما کاستهاند. خیلی از کاربران با این واهمه و ترس روبرو هستند که آنلاین نباشد. ترس از آنلاین نبودن و از دست دادن مضامین و اخباری مهم که در انگلیسی به (Fear of Missing Out (FOMO معروف است در این فضا به عنوان یکی از مهمترین علل تنهایی و انزوای اجتماعی میتوان عمل کند. در این بستر، فقدان پیوند اجتماعی برجسته میشود. این ترس که با این احساس و درک همراه است که دیگران هماکنون در حال انجام کارهایی لذتبخش و هیجانانگیز و پر دستاورد هستند که من از همۀ اینها محروم هستند میتوان مرا بدان سمت سوق دهد که من به ارتباط با دیگران فکر کنم به آنلاین بودنی فکر کنم که عین گسیختن از دیگران و اطرافیانم است. برخی از مطالعات این نکته را نشان میدهد. به طور مثال مطالعهای در سال 2015 انجام یافته که نشان میدهد تنهایی بهجد با تمایز میان دو نوع ارتباط رودررو و آنلاین و حضور در دومی یعنی فضای آنلاین در ارتباط است. ما فرزند دانستنهایمان و اعمال دانشهایمان به عمل و تبدیل این اعمال به عادات و مهارتهای مختلف هستیم. طبیعی است وقتی کاری را به صورت مرتب انجام ندهیم مهارتهایی را در آن مورد کسب نمیکنیم. این امر در مورد مهارتهای اجتماعی هم صادق است. این مهارتها باید به صورت مداوم ورزیده شوند چیزی که بهخصوص در نسل زد و جوانان در فرهنگهای مختلف صورت نمیگیرد.
نکتۀ مهم دیگر این است که حتی بخشی مهم از زندگی اجتماعی ما هم با حضور در شبکههای اجتماهی سر میشود و ما در مهمانیها و فعالیتهای جمعی هم سر در گوشی داریم و از بودن با دیگران بهره نمیبریم. به قول سعدی: هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده ای ؟ / من در میان جمع و دلم جای دیگر است. لازم نیست من دلایلی ارایه کنم که تا چه اندازه این حیات اجتماعی برای سلامت روان اهمیت دارد.
جاناتان هایت در کتابش نسل مضطرب که همان طور که در جلسۀ پیش اشاره کردم به مسائل مربوط به سلامت روانی نسب زد و نوجوانان و جوانانی که از سال 1995 به بعد متولد شدهاند میپردازد نشان میدهد شبکههای اجتماعی، تلفنهای هوشمند و بازیهای رایانهای چه نقش مخربی در ارتباطات اجتماعی این نسل دارد و تا چه اندازه پیوندها و ارتباطهای اجتماعی آنها را محدود میکند.
(5) فقدان دوستی
یکی از انواع تنهایی را آن دانستم که فرد از برقرار ارتباط با انسانهای دیگر عاجز باشد. گفتم که بر طبق سنت فلسفی یونانی ما سه نوع عشق داریم که یکی عشق اروتیک و دیگری دوستی و دیگری آگاپه است. آگاپه یعنی نوعدوستی. اما دوستی رابطهای است که در آن ما بخشی از زندگی خود را با انسانهایی در یک رابطه برابر و دوطرفه تقسیم میکنیم که ارزشها و علایق مشترکی بر آن حاکم است. بر طبق این تعریف کلاسیک از دوستی ، حضور بخشی مهم از دوستی است به این معنا که ما با همۀ وجودمان از جمله جسممان باید در این رابطه حضور داشته باشیم. میپذیرم که برخی از این دوستیها در فضاهای آنلاین ادامه مییابد. در یک سطحی این شبکههای اجتماعی و فضاهای آنلاین، معنایی دوستی را تا حدود زیادی تغییر دادهاند به طول مثال، من چند هزار دوست در فیسبوک دارم و ممکن است بازیهای آنلاینی را هم با افرادی که دوست مینامم به صورت آنلاین انجام دهم. اما همان طور که گفتم این معنایی جدید از دوستی است که آفریده شده است. ثانیاً اگر این معنای دوستی با دوستی متعارف شباهتهایی هم داشته باشد از جهت کیفیت به عمق دوستیهای متعارف نیست. ثالثاً این دوستیهای آنلاین بسیاری از نیازهای انسانی را برآورده نمیکنند. بر طبق یک پژوهش که جاناتان هایت بدان اشاره میکند درصد متوسط قرارهای دوستانۀ دانشآموزان در طی سالهای 2010 تا 2015 از 40 درصد به 25 درصد کاهش یافته است. در مورد زمانی هم که جوانان با دوستانشان سر میکنند شاهد کاهش چشمگیری هستیم. به تعبیر دیگر، این نسل از دنیای روزمره به دنیای آنلاین پرتاب شدهاند. همانطور که گفتم در این میان سال 2013 سالی مهم از جهت سلامت روان آنلاین است یعنی سالی که تلفنهای هوشمند به شکلی باورنکردنی رشد کمی داشتند و کیفیت زندگی ما را از خود متأثر کردند. مزایای فضای آنلاین بر کسی پوشیده نیست اما این بیمها بهخوص در مورد نسل جوان بسیار جدی هستند.
بخشی از این دوستیها در مناسک و مراسم اجتماعی به وجود میآید و نضج میگیرد. شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای و کلاً فضای آنلاین ما را از مشارکت در این فضاها هم محروم کردهاند و به این طریق هم دوستیهای جدی و عمیق را نه که غیرممکن اما سخت کردهاند. جوانان ما هم با وجود شبکههای اجتماعی و فضاهای آنلاین کمتر به این مناسک و بازیهای جمعی و گروهی میپردازند.
با تکیه بر این نکات میتوانم اذعان کنم که دوستی در جهان مبتنی بر شبکههای اجتماعی بهجد متفاوت از آنچه است قبل از آن وجود داشت.
(6) مؤخره
در این جلسه من دو معنا از تنهایی را با محور شبکههای اجتماعی به بحث گذاشتم که این دو معنا یکی تنهایی به مثابۀ انزوای اجتماعی بود ، دیگری تنهایی به عنوان فقدان دوست. نشان دادم چگونه ای معانی از تنهایی بهجد و بهشدت تحت تأثیر شبکههای اجتماعی و فضاهای آنلاین شکل میگیرند. این در حالی است که همۀ شبکههای اجتماعی به نظر با وجود اختلافهای زیاد در این نکته مشترک هستند که طراحی و تعبیه شدهاند تا ارتباطات انسانی را گسترش دهند. این همان فرایندی است که برای همۀ انواع تکنولوژی از جمله شبکههای اجتماعی رخ میدهند و آن فاصله معنادار میان طراحی و یا نیبتهای پشت آن طراجیها و آنچه در عمل رخ میدهد به حساب میآید. در جلسات بعد معانی دیگری از تنهایی را در این بستر به بحث خواهم نشست.